تو ای رامین تو ای دیرینه دلدارم !
  چو می خواهم که نامت را نهانی بر زبان آرم
  صدا در سینه ام چون آه می لرزد
  چو می خواهم که نامت را به لوح نامه بنگارم
  قلم در دست من بیگاه می لرزد
  نمی دانم چه باید گفت
  نمی دانم چه باید کرد
  به یاد آور سخنهای مرا در نامه ی پیشین
  سخن هایی که بر می خاست چون آه از دلی غمگین
  چنین گفتم در آن نامه :

  ـ (( .اگر چرخ فلک باشد حریرم
  ستاره سر به سر باشد دبیرم
  هوا باشد دوات و شب سیاهی
  حرف نامه : برگ و ریگ و ماهی
  نویسند این دبیران تا به م
  امید و آرزوی من به دلبر
  به جان من که ننویسند نیمی
  مرا در هجر ننمابد بیمی . ))

  من آن شب کاین سخن ها بر قلم راندم
  ندانستم کزین افسانه پردازی چه می خواهم
  ولی امروز می دانم :
  نه می خواهم حریر آسمان ، طومار من گردد
  نه می خواهم ستاره ترجمان عشق افسونکار من گردد
  دوات شب نمی آید به کار من
  نه برگ و ریگ و ماهی غمگسار من
  حریر گونه ام را نامه خواهم کرد
  سر مژگان خود را خامه خواهم کرد
  حروف از اشک خواهم ساخت
  مگر اینسان توانم نامه ای اندوهگین پرداخت .

 

نادر نادر پور


اشعار شاعران معاصر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرجع مقالات رسمي کرم پودر میهن فایل مطالب خواندنی کپسول آتش نشانی رهاورد استودیو نماد Janna حصار آسمان تاریخ ایران و جهان وبلاگ رضا بهرام - دانلود فول آلبوم و آهنگ جدید رضا بهرام Jose