هنگام که گریه می دهد ساز

 **

هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت.

هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت.

زان دیر سفر که رفت از من
غمزه زن و عشوه ساز داده

دارم به بهانه های مأنوس
تصویری از او به بر گشاده

لیکن چه گریستن، چه طوفان؟
خاموش شبی است. هر چه تنهاست.

مردی در راه می زند نی
وآواش فسرده برمی آید.

تنهای دیگر منم که چشمم
طوفان سرشک می گشاید.
 
هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت.

هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت

 نیما یوشیج


اشعار شاعران معاصر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

محصولات نانو اسپرت rko2 آهن پخش , قیمت آهن , وبلاگ اینترنتی آهن فنــــــا آبــاد Crystal دانلود آهنگ جدید سیر تکامل من جریان پیچک خیال رزرو هتل